silkroad |
|||
یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 19:35 :: نويسنده : فرزاد
یه روز یک مرد و خانمش از هم جدا شدن یه زن بسیار زیبا و دوست داشتنی ازش پرسیدن خانومت چه مشکلی داشت که داری طلاقش میدی؟ گفت یه مرد خوب عیب زنشو نمیگه!! بعد از چند ماه خانومش با یکی دیگه نامزد شده بود بازم ازش پرسیدن خب حالا بگو چرا طلاقش دادی؟ گفت یه مرد خوب پشت سر زن مردم حرف نمیزنه... نظرات شما عزیزان: شیرینی
ساعت17:55---25 مهر 1390
باران بهانه اى بود كه زير چتر من تا انتهاى كوچه بيايى كاش نه كوچه انتهايى داشت و نه باران بند مى آمد ...
پاسخ:خیلی زیبا بود کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند می آمد... شیرینی
ساعت23:35---24 مهر 1390
در چشمهای روشنم
اشکی که حلقه میزند باور نکن بلغزد بر خاک سرد و بی روح یاس سپید ِ عشقی روییده در دل ِ تو تا که بماند این عشق تَر می کنم به اشکم یاس ِ سپید ِ کوچک پاسخ: بعد چند روز یه عزیزی پیدا شد به من دلگرمی بده تشکر میکنم ازتون
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||
|